چگونه یک ابرشغل اختراع کنیم؟
هیچکس به شما ابر شغلی را پیشنهاد نمیکند. این خود شما هستید که آن را با کاوش در مشکلات و فرصتهای تازه، اختراع میکنید. داستانی نقل میکنیم از کسی که واقعاً این کار را انجام داد.
اوایل دهه ۱۹۹۰، یک کارشناس ارتباطات راه دور از کارش در شرکت ایتیاندتی کناره گرفت و یک مشاور مستقل شد. اندکی بعد درآمدش سر به فلک کشید. او از شهامت و انعطافپذیری تازهای که به دست آورده بود لذت میبرد و متوجه شد که سخنرانیهایش خیلی پرطرفدارند. وقتی حباب فناوریهای برتر ترکید، همانطور که مشتریانی مثل ایتیاندتی و سیسکو ناگهان تغییر مسیر دادند، درآمد او هم فرو افتاد، و دیگر کسی سخنرانی او را به هیچ هم نمیخرید. حالا باید چه کار میکرد؟
به پیرامونش نگاهی انداخت و دریافت که تعداد زیادی از همسایگان با ویروسها و پیچیدگیهای فزایندهی سیستمهای عامل، مشکل دارند. آنها از او میپرسیدند که آیا میتواند کمکی بکند؟ او بلافاصله یک شغل جدید را دیده بود: او میتوانست پزشک رایانهها شود.
در این داستان، چهار نکته جالب توجه وجود دارد.
▪ اول این که آقای مشاور به این نکته پی برد که در شرکتهای بزرگ، انعطافپذیری و امنیت خاطری که او میخواهد، وجود ندارد. بنابراین، شغل کارمندی را رها کرد و به خوداشتغالی روی آورد. منتظر باشید که این اتفاق برای شما هم در آینده بیفتد: چتر حمایتی سازمان یا شرکتی که در آن کار میکنید، در آینده چندان قابل اطمینان نخواهد بود.
▪ نکته دوم این است که وقتی آقای مشاور با رکود کسب و کارش روبرو شد، دوباره از پایه شروع کرد و خلاقیتش را به کار انداخت. او پرسید: «من چرا اینجا هستم؟ در انجام چه کاری خوب هستم؟ چه مشتریان جدیدی به من نیاز دارند؟» و به دنبال همین پرسشها بود که مسیر شغلی جدیدی را پیدا کرد.
همچنان که تحولات فنی، اقتصادی، و اجتماعی سرعت میگیرند، ما مجبور میشویم مهارتهای اندیشیدن و بازآفرینیمان را نیز نوتر کنیم.
▪ نکته سوم اینکه شغل جدید او، شغلی از پیش شناخته شده و مصوب نبود_ در هیچ دیکشنری اقتصادی یا شغلی، شما پزشک رایانه را پیدا نمیکنید. علاوه بر این، وقتی در دو پایگاه داده شغلی معروف ـ Monster.com و hotjobs.com ـ عبارت «پزشک رایانه» را جستوجو کردم، هیچ فهرست مستقلی پیدا نشد. اما وقتی همین عبارت را در گوگل جستوجو کردم، به ۴۰۴۰۰ صفحه رسیدم. این نشان میدهد که بسیاری دیگر نیز به این نیاز پی بردهاند و دارند به این حرفه کشیده میشوند. امروزه دورنمای فرصتهای شغلی به قدری سریع تغییر میکند که دیدهبانهای دولتی، و یا حتی شرکتهای بزرگی را که معروف به ابداع شغلهای جدید هستند، جا میگذارد. بهترین فهرست مشاغل، موتورهای جستوجو و اخبار روزانه است.
▪ نکته چهارم اینکه آقای مشاور در خط مقدم ذهن و رفتارش، مسئولیتپذیرانه عمل کرد. کلید موفقیت او در نقش یک پزشک رایانه، قابل اعتمادبودن بود. او میگوید «مردم به این دلیل به من مراجعه میکنند، که نه فقط میتوانم رایانههایشان را درست کنم، بلکه به این خاطر که من از آن آدمهایی هستم که اگر یک وقت با خانوادهشان در منزل تنها بمانم، نگران نیستند».
مثال بالا، نمونهای از خلق یک شغل از هیچ است. آنچه وجود داشت فقط یک «تقاضای پنهان» بود که تنها یک چشم تیزبین میتوانست آن را ببیند. البته راه دیگری هم برای ابداع شغل جدید وجود دارد: شغل فعلیتان را اصلاح کنید.
تبدیل یک شغل موجود به یک ابرشغل؛ چگونه دهها میلیون ابرشغل قابل ابداع است، چرا که هر شغلی را میتوان به یک ابرشغل تبدیل کرد. فرایند آن بسیار ساده، و متشکل از دو گام است:
▪ گام اول: شغل فعلی را تا جایی که میتوانید «خودکار» کنید. با استفاده از کاغذ، اصلاح رویهها یا هر ابتکار دیگری که میتوانید به خرج دهید، بخشی از شغل را به رایانه بسپارید. تنها در این صورت میتوانید از شر انجام دادن این همه کار خلاص شوید. در واقع، دارید به یک روبات میگویید که بیاید و شغل شما را تصاحب کند: «تو استخدام شدهای و کاری که از تو میخواهم انجام دهی این است».
▪ گام دوم: جنبههای ابرانسانی شغل خود را توسعه دهید. فهرست پنج مهارت اصلی و سه مهارت کمکی را مرور کنید. ببینید در کدام جنبه از شغل خود میتوانید خلاقیت بیشتری به کار بگیرید، یا کشف کنید که چرا بعضی چیزها درست عمل نمیکنند، یا تاثیرگذاریتان را از طریق ارتباطات موثرتر بهبود بخشید. تصور کنید که مسئولیتپذیرتر شدهاید، یا کیفیت مسئولیتهایتان را با دادن قولهای شرافتمندانهتر بالاتر بردهاید.
همه ما نمیتوانیم و قرار هم نیست که پژوهشگر نانو بشویم. جهانی که ما میخواهیم و میسازیم، برای همهی خُلقوخوها و سلیقهها اتاقی دارد: کسانی که دوست دارند بیش از آنکه از مغزشان کار بکشند، با دستهایشان کار کنند یا آنهایی که از کار کردن با آدمهای جدید، بیش از سروکله زدن با ایدههای جدید لذت میبرند. ابرشغلهای آینده، همه این تفاوتها را در بر میگیرد. تمام مهارتهای ابرانسانی ـ حتی آنهایی که با اشیا سرو کار دارند ـ از خطر ماشینیشدن در امانند؛ به شرطی که با خودآگاهی دنبال شوند.
حتی اگر شغلی کاملاً ماشینی شود، متصدی آن در صورتی که بخواهد میتواند با استفاده از رویکرد دو گامی زیر، آن را از نو احیا کند و این بار به صورت یک ابرشغل. این وضعیت برای بسیاری از کسانی که در مشاغل اداری و مالی و پشتیبانی کار میکنند، پیش میآید که اگر هوشمندانه عمل نکنند، ممکن است شغل خود را کاملاً از دست بدهند. در گام اول، متصدی شغل باید هماهنگ با جریان خودکارسازی پیش برود و راههایی بیابد که با آن بتوان کار را با زمان و تلاش کمتری انجام داد. او از این طریق به مدیریت سازمان در خودکارسازی شغلی و بهرهگیری از فناوریهای پیشرفته کمک میکند. سپس متصدی (در صورتی که هنوز شغلش را از دست نداده باشد) باید از وقتهای خالی خود برای تقویت مهارتهای ابرانسانیاش استفاده کند. او باید صمیمیت و سودمندیاش را برای مشتریان شرکت تقویت کند، و از مدیرش بخواهد که وظیفهها و مسئولیتهای بیشتری را به او بسپارد. از قدرت اکتشاف و خلاقیتش برای حل مسائل مشکلزا در کسبوکار یاری بگیرد و تلاش کند تا راهحلهای تازهای ارائه دهد.
همه مشاغل فعلی ـ از صندوقدار گرفته تا مدیرعامل و از حسابدار گرفته تا جانورشناس ـ میتوانند روی نردبان ابرشغل بالاتر بروند. نوآوریها بیشتر سراغ کسانی میروند که اشتیاق بیشتری به دگرگونی دارند: خودِ صاحبان مشاغل.
منبع : _ ریچارد دبلیو سامسون، نویسنده و مدیر موسسه ارانوا (ERANOVA)
http://www.aftabir.com/articles/view/economy_marketing_business/job
- ۹۷/۰۲/۲۷